Header Ads

من از پشتون نمی نالم که تاجک نا جوان مرد است


هرچند که حافظه تاریخی هزاره ها داغ ستم گری حاکمان پشتونتبار را تا هنوز بر دوش حمل می کند اما حوادث و وقایعی که دست کم در سه دهه اخیر اتفاق افتاده است به خوبی نشان می دهد که رهبران تاجیک تبار نیز در صورت دست رسی به منابع قدرت، از هیچ گونه ستم ورزی و تعصب در حق هزاره ها دریغ نمی ورزند. از سالهای ریاست جمهوری مرحوم استاد ربانی تا همین سالهای اخیر تعصب و حساسیت های بی مورد و بی منطقی را که قدرتمندان تاجیک تبار در مناسبات با هزاره ها اعمال کرده اند، اگر بیشتر از تعصب قدرتمندان پشتونتبار نباشد به هیچ عنوان کمتر از آن نیست. به نظر می رسد که هزاره ها دچار قضاوت اشتباه می باشد که تنها قدرتمندان پشتون تبار را مرجع تعصب نسبت به هزاره ها میدانند، در حالیکه قدرتمندان تاجیک تبار این واقعیت را به ثبوت رسانده است که در اعمال تعصب علیه هزاره ها و برای ایجاد موانع در برابر زندگی هزاره ها از هیچ کاری دریغ نمی ورزند. شاید خوانندگان عزیز فکر کنند که این نوشته یک اتهام است که بنیاد استدلالی ندارد. اما نگارنده با مراجعه به رفتار و افکار چهره های مطرح تاجیک تبار که در سه دهه اخیر در رده های مختلف بر سر قدرت بوده اند ثابت خواهم کرد که اینها با تمام توان علیه هزاره ها تعصب و تبعیض به خرچ داده اند و کمترین همدلی و همکاری را با هزاره ها انجام نداده است.

آقای ربانی:

آقای ربانی در سالهای ریاست جمهوری اش بیشترین تعصب را علیه هزاره ها به خرچ داد و سعی ورزید که سادات و قزلباش ها را به عنوان نمایندگان هزاره ها در منصب های دولتی قرار داده و برای ورود هزارها مانع ایجاد نماید. بطور مثال، سید حسین انوری، مرحوم سید مصطفی کاظمی، سید جاوید، سید عالمی بلخی، سید محمد هادی، محمد اکبری، و شیخ محسنی نماینده گان سیاسی هزاره ها در دستگاه قدرت استاد ربانی شناخته می شدند. در حالیکه آقای ربانی به خوبی می دانست که این چهره ها نمایندگان کاذب جامعه هزاره هستند و به هیچ عنوان نمی توانند از اراده سیاسی هزاره ها نمایندگی کنند. در حکومت آقای ربانی در تمام نمایندگی های سیاسی افغانستان در خارج، حتی یک سفیر هزاره تبار هم وجود نداشت و در وزارت امورخارجه نیز هفت رقم موانع در برابر ورود هزاره ها وجود داشت که قابل عبور نبودند. همین مرحوم استاد ربانی پس از سقوط کابل به دست طالبان، حکومت را در مزار انتقال داد و آقای محقق را وزیر داخله تعیین کرد. اما زمانی که کابل دوباره به دست نیروهای جبهه متحد افتاد، آقای محقق تا سالنگ شمالی وزیر داخله بود و بعد از عبور از سالنگ شمالی آقای قانونی وزیر داخله شد. با یک دید اجمالی به سالهای حکومت ربانی دیده می شود که پیامد این حکومت برای هزاره جز قتل و کشتار و ویرانی چیزی دیگر نبوده است.

آقای مسعود:

آقای مسعود، در اولین گام برای عملی کردن تعهد دوستانه اش با هزاره ها، زمانی که در کابل وارد شد، مفاد قرارداد جبل السراج را زیر پا کرد و بعد از مدتی جنگ وایرانگر را علیه هزاره ها آغاز و تا شهادت استاد مزاری آن را رهبری کرد. به قول رازق مامون، در سقوط مقاومت شمال علیه طالبان، نیز آقای احمدشاه مسعود نقش داشت و در تفاهم با ملاعمر زمینه سقوط مزار به دست طالبان را فراهم کرد که قربانی اصلی این سقوط حد اقل هشت هزار مردم بیگناه هزاره بودند که به دست طالبان کشته شدند. آمرصاحب بعد از ورودش به کابل جنگ های تمام عیار را علیه هزاره ها سازماندهی کرد که سه جنگ اول به نام سیاف ختم شد. در حالیکه سیاف بارها گفته است که سه جنگ اول توسط آمرصاحب سازماندهی گردیده بود که او خبر نداشته است. اما در نهایت جنگهای کابل به مرگ شصت و پنج هزار کابلی و ویرانی قسمت اعظم کابل انجامید. هدف از جنگهای کابل حذف هزاره ها از بدنه سیاست بود. جنگ افشار خونین ترین جنگی کابل بود که به هدایت مستقیم آقای مسعود هزاران انسان بی گناه هزاره قربانی شدند.

امیر اسمعیل خان:

امیرهرات تا مادامیکه امیر حوزه جنوب غرب و والی هرات بود، به تمام ادارت مربوطه دستور داده بود که از فروش زمین برای هزاره ها در حوزه جنوب غرب و به خصوص در ولایت هرات جلوگیری به عمل آمده و حتی محاکم ولایتی حق ندارند که به دعوی حقوقی هزاره ها رسیده گی نمایند. در زمان اقتدار امیر هرات، هیچ دعوی حقوقی هزاره در آن ولایت به فیصله نرسید و تمام معاملات تجارتی و فروش خانه و زمین به روی هزاره ها مسدود بود. بر اساس هدایت اسمعیل خان صدور تذکره هراتی برای هزاره ها ممنوع شده بود تمام معاملات حقوقی هزاره ها ب تعلیق درامده بود. در اوایل سالهای حکومت اسمعیل خان تعدادی از هزاره ها که در نوار مرز زابل و نیمروز زمین خریده بودند و در قریه به نام پشمکه سکنی گزیده بودند بعد از مدتی به دستور امیر صاحب و به فرماندهی خودش چهار صد سرباز به آن قریه حمله بردند و کثیری از اهالی آن دیار را که همگی هزاره ها بودند قتل عام کرده و زمین و دارای شان را به تاراج بردند.

مارشال فهیم:

مارشال فهیم هرچند که خوی و رفتار لاتی دارد اما در تعصب علیه هزاره ها دست کم از دیگران ندارد. جنگ های خونینی را که او علیه هزاره رهبری کرد خون قربانیان آن هنوز نخشکیده است. درست چند ماهی بعد از اینکه معاون ریس جمهور شده بود مارشال برای تداوی در جرمنی رفته بود و برای چهل روز در یک شفاخانه در شهر برلین بستری بود. با استفاده از همان فرصت تعداد قابل توجهی از با سوادن تاجیک تبار را از سراسر اروپا و حتی از امریکا و کانادا به برلین دعوت کرده و در چندین گفتگو با آنها به این فیصله رسیده بودند که از تمام امکاناتی که در اطراف کری ایجاد شده است باید استقاده صورت بگیرد تا مناسبات هزاره ها و پشتونها خراب شود و اختلافات هزاره ها با پشتون تشدید گردد. آنها به این توافق رسیده بودندکه اگر هزاره ها و پشتونها با هم کنار بیایند در آن صورت جای مناسب برای تاجیک ها باقی نمی ماند و بنا براین از تمام امکانات کار گرفته شود تا هزاره ها وپشتون ها در برابر همدیگر قرار گرفته و از این فرصت به نفع تاجیک ها استفاده صورت بگیرد. برداشت آنها این بود که اگر منباسات هزاره ها با پشتون ها خراب شود اوضاع به نفع تاجیک ها می شود. در آن نشست توافق صورت گرفت که عطا محمدنور مورد حمایت قرار گرفته و مزار مرکز اقتدار سیاسی و فرهنگی تاجیک درست شود. بر اثر این توافق خیلی از چهره های راست و چپ تاجیک تبار از اروپا عازم مزار گردیدند و در کنار عطامحمد اقامت گزیدند. در این جلسه نیروهای چپ و راست تاجیک تبار گردهم آمده بودند. لب و لعاب این تئوری این بود که با استفاده از تمام فرصت های ممکن، عرصه برای هزاره ها و ازبک ها در حکومت تنگ تر گردیده تا تنش ها میان هزاره ها و پشتون ها بیشتر گردد.

داکتر عبدالله:

آقای عبدالله در زمانی متصدی وزارت خارجه بود، کمتر هزاره ی توانست که از فیلتر تعصب ایشان عبور نموده و کارمند وزارت خارجه مقرر شود. اصلن دروازه وزارت خارجه به روی هزاره ها بسته بود. حتی کسانی که قبل از ایشان به نمایندگی های سیاسی افغانستان در خارج، راه پیدا کرده بودند، نیز از کار سبک دوش گردیدند. آقای محمد ناطقی نمونه زنده است که سفیر افغانستان در لیبی بود اما در زمان وزارت آقای عبدالله از سفارت سبک دوش گردید. آقای محقق ایشان را در جای دیگری نامزد کرده بود که متاسفانه از طرف داکتر صاحب مورد قبول واقع نگردید. درزمان وزارت داکتر عبدالله هیچ سفیر هزاره تبار معرفی نگردید. داکتر عبدالله در جنگ های کابل نقش مستقیم داشت و بخش اوپراتیفی جنگ را رهبری می کرد. آقای عبد الله سهم مستقیم در کشتار هزاره ها در کابل و بخصوص در قتل عام افشار دارد.

امرالله صالح:

آقای صالح نیز از متعصبین سرسخت شورای نظار می باشد که با ظاهر نرم و ملایم ولی اندیشه بسیار متعصب به هزاره ها نگاه می کند. آقای صالح چند ماه قبل در یک مقاله در بخش پشتوی بی بی سی تمام هزاره ها را مزد بگیران ایران نوشته کرده بود که با واکنش سخت هزاره ها مواجه گردید. آقای صالح در زمانی که ریس امنیت بود، هیچ هزاره ی را در بخش کادر و رهبری امنیت مقرر نکرد و حتی از ورود هزاره ها در بخش های پایین نیز به شدت جلو گیری به عمل ورد. علاوه بر این امر الله صالح در سالهای قدرتش بیشتر از 400 صحفه گزارش علیه رهبران جامعه هزاره به سازمانهای استخباراتی انگلیس و امریکا نوشته است.

عطا محمد نور:

عطامحمد نور که از برکت مخالفت با جنرال دوستم والی بلخ مقرر گردید، تاهنوز که هنوز است بیشترین تعصب را علیه هزاره ها به کاربرده است و بیشترین موانع را برای هزاره ها در ولایت بلخ ایجاد کرده است. در حوزه قدرت آقای نور هیچ هزاره ای در پست های عالی ربته دولتی مقرر نگردیده و طبق هدایت ایشان از حل دعواهای حقوقی هزاره ها جلو گیری به عمل می آید و حتی زمین های که هزاره ها قبلن خریده بودند به اشکال مختلف از از آن ها گرفته شده تا هزاره ها در حاشیه کشانده شوند. آقای نور چند سال قبل عمدا نام یک خیابان را در مزار شریف خیابان امیر عبدالرحمن نامگذاری کرد تا حساسیت هزاره ها را بر افروخته نماید. همه میدانند که امیر عبدالرحمن قاتل هزاره ها بود. آقای نور شرایط زندگی را در حوزه قدرتش برای هزاره ها دشوار ساخت و طوری رفتار کرد که هزاره مجبور به ترک مزار شوند. به دستور آقای نور صدها خانه هزاره در شهر مزار تخریب گردیده و صاحبان آن متواری گردیدند. البته عرصه زندگی برای ازبک ها نیز تنگ گردید که آنها نیز با مشکلات عدیده مواجه گردیدند.

یونس قانونی :

آقای قانونی نیز از متعصبین شورای نظار می باشد که در دوران اقتدار خود بیشترین تعصب را علیه هزاره ها اعمال کرده است. در زمانی که وزیر داخله بود، کمتر هزاره ی توانست که درخواستش را از زیر قلم او تیر کند و در جای مقرر شود. او حتی تعدادی از هزاره ها را که قبلا مقرر شده بودند، از کار برطرف کرده و جای شان را به تاجیک های پنجشیری داد. زمانی که آقای قانونی در وزارت معارف رفت، این سیاست دوام یافت و کمتر هزاره ی در آن زمان توانست که در مربوطات وزارت معارف مقرر شوند. توسعه پروژه های تعلیم و تربیه در هزاره جات با مشکلات جدی مواجه گردید که آقای قانونی به شدت از همکاری با هزاره دریغ می ورزید. آقای قانونی در زمانی که ریس پارلمان بود هیچ هزاره ای را در هیئت اداری پارلمان مقرر نکرد.

داکتر مشاهد:

داکتر مشاهد ریس کمیسیون اصلاحات اداری می باشد. او نیز یکی از متعصبین سرسخت است که از ورود هزاره ها به آن کمیسیون به شدت جلو گیری کرده است. در تمام کمیشنرهای که در آن ریاست کلان کار می کند فقط یک خانم هزاره به نام ملیحه حسن می باشد که آن هم از دست تعصب به ستوه آمده است. داکتر مشاهد تا الحال هیچ هزاره ی را در آن کمیسون حتی از طریق امتحان و رقابت آزاد مقرر نکرده است. اگر برفرض کسی از طریق رقابت و امتحان آزاد هم برنده شود از طرف داکتر مشاهد به اشکال مختلف موانع ایجاد می گردد که در آن ریاست راه پیدا نکند. آقای مشاهد در سالهای که ریس این اداره بوده است هیچ گاهی اجازه نداده است که هزاره ها از مجرای این ریاست وارد ارگانهای دولتی گردد.

این چهره های که بر شمرده شدند، بلا استثنا در حق هزاره ستم کرده اند و با اعمال تعصب در برابر هزاره ها موانع ایجاد کرده اند. هرچند که در ظاهر و درگفتار نرم و ملایم هستند اما در باطن پر از تعصب هستند که عملا نشان داده اند. اینها می گویند که با هزاره ها مشترکات فرهنگی و زبانی و تاریخی داریم. اما واقعیت این است که خودشان به این مشترکات عقیده ندارند و از آن به عنوان یک شعار سیاسی بهره می برند. با این وضعیت اما آقای محقق صاحب، در خدمت داکتر عبدالله قرار گرفته اند که یک بار دیگر سرنوشت هزاره ها با تعصب و بدبختی مواجه بسازند. من نمی دانم که آقای محقق صاحب با کدام منطق انتظار دارد که هزاره ها برای داکتر عبدالله رای بدهند. آنچه که تا حالا گفته شد، این ضرورت را مهم می سازد که هزاره ها باید نسبت به مناسبات خود با با دیگران با چشم باز برخورد کنند و فریفته شعارهای سیاسی نشوند

هیچ نظری موجود نیست:

با پشتیبانی Blogger.