Header Ads

چرا غنی به دیکتاتور تبدیل شد؟



شناخت از غنی احمدزی بحیث شخصیت مریض روانی، تندرو و غلزایی پرست از همان آغاز ظهور او در رکاب آمریکایی ها در تحت نام تکنوکرات و متفکر دوم جهان وجود داشت. تیمی را که او در انتخابات ریاست جمهوری ساخت بیشتر از تندروان قبیلوی اند.
اما آنچه بیشتر او را خود کامه و گستاخ ساخته است نه قدرت مدیریت او بلکه ضعف شریکان ۵۰ فیصد قدرت و مخالفان سیاسی او است.
بگونه مثال جنرال دوستم که مدعی است رای ازبکان غنی را به ارگ رسانده است، خودش نا توان ترین انسان در سیاست است. از روزیکه او نام معاون اول را کسب کرد بیشترین وقت خود را در استراحت در ترکیه سپری نمود. بجای غنی هر کسی می بود این حق را داشت که او را سلب صلاحیت کند و قدرتش را بخود انتقال بدهد.
اما این کل ماجرا نیست داکتر عبدالله که بحیث رییس اجرایی و ۵۰ فیصد قدرت را مطابق به توافقنامه سیاسی با حمایت سازمان ملل و غرب بدست آورده بود هرگز حاضر نشد از حقوق قانونی و مشروع خود استفاده کند و بیشتر وقت خود را صرف تفریح و شیک پوشی کرد و در حال حاضر که تمام کشور به جهنم تبدیل شده و از هر طرف صدای دادخواهی بلند است او مصروف عیاشی، خوشگذرانی و اسب سواری و قایق رانی در بامیان است. او بی کفایت ترین و بی مسوولیت ترین فرد در حکومت است. بدون شک ضعف شرکای قدرت باعث تشویق یکه تازی تمامیت خواهان شده است.
اما یک عامل دیگر هم که احساسات ضد درانی را در غنی تشویق بیشتر کرد حضور گلبدین بحیث بازی غلزایی او است. ماموریت گلبدین از یک طرف تحریک و تقویت حکومت غنی در سرکوب نیروهای غیر پشتون است و از طرف دیگر به حاشیه راندن درانی ها از بدنه قدرت است. درانی ها متوجه این خطر شده اند.
روی تصادفی نیست که هر روز ما شاهد اوج گیری اعتراضات گسترده از شمال تا جنوب در برابر حاکمیت تمامیت خواه ارگ هستیم.
حالا فرصت مناسب برای ایجاد یک جبهه فراگیر ضد فاشیسم است.

هارون امیرزاده

هیچ نظری موجود نیست:

با پشتیبانی Blogger.