نامه حضرت علی (ع) خطاب به دولتمردان
زمامدار اسلامى بايد نسبت به مردم محبت و لطف بورزد و مثل درندگان خونخوار نباشد كه خوردن اموال مردم را غنيمت شمارد؛ موظف است از مقدم داشتن و ترجيح خويشاوندان و وابستگان خود بر ديگر مردم جامعه جداً خوددارى نمايد
ایام متعلق است به حضرت امیرالمومنین علی بن ابیطالب که مصادف است با لیالی مبارک قدر. آقایی که سنی و شیعه، دوست و دشمن، مسیحی و غیر مسلمان، همه و همه به فضایل و کرامت این بزرگ مرد جهان اسلام اعتراف دارند و اذعان می کنند که باید در مقابل عظمت و انسانیت او تعظیم کرد.
ایام متعلق است به حضرت امیرالمومنین علی بن ابیطالب که مصادف است با لیالی مبارک قدر. آقایی که سنی و شیعه، دوست و دشمن، مسیحی و غیر مسلمان، همه و همه به فضایل و کرامت این بزرگ مرد جهان اسلام اعتراف دارند و اذعان می کنند که باید در مقابل عظمت و انسانیت او تعظیم کرد.
حضرت امیر (ع) الگو و نمونه انسان کاملی است که در هر دوره از زمان توصیه ها و رهنمودهای ایشان می تواند سرمشق و سرلوحه کارکرد همگان باشد. لذا در این مطلب نامه آن حضرت خطاب به مالک اشتر را مختصرا ذکر می کنیم چرا كه هر كلمه اى از اين عهدنامه، گنجينه اى از علم و معرفت را به روى مخاطبان و مخصوصاً كسانى كه مسووليتى بر عهده گرفته اند، می گشايد. از اين روى سخنان حضرت را در سه بخش تنظيم و بيان می نماييم:
بخش اول: توصيه هاى اخلاقى خطاب به مالك اشتر و ديگر زمامداران اسلامى
1. توصيه به تقواى الهى و تقديم اطاعت خداوند بر همه چيز و پيروى از فرايض و سنت هايى كه خداوند به آن امر فرموده است؛
2. زمامدار اسلامى بايد نسبت به مردم محبت و لطف بورزد و مثل درندگان خونخوار نباشد كه خوردن اموال مردم را غنيمت شمارد؛
3. برخوردار ساختن مردم از عفو و اغماض در مواردى كه امكان دارد؛ زيرا كه مردم در معرض خطا و اشتباه قرار می گيرند و حاكم بايد عفو و گذشت داشته باشد؛
4. حاكم اسلامى بايد از درون مردم، كينه و عقده را باز كند و نسبت به مردم حسن ظن داشته باشد؛ چرا كه حسن ظن به مردم مشقت طولانى را برطرف می سازد؛
5. زمامدار اسلامى نبايد عيبجو باشد؛ بلكه بايد افراد عيبجو را نيز از خود دور كند. حضرت می فرمايد: «دورترين و مبغوضترين رعيت در نزد حاكم، بايد عيب جوترين آنها از مردم باشد؛ زيرا كه اگر مردم عيوبى دارند، حاكم بايد عيوب آنها را بپوشاند»؛
6. زمامدار نبايد سخن چين را تصديق كند؛ هر چند كه خود را در مقام خيرخواهى جلوه دهد.
در اين دنيا انسان نماهايى هستند كه به علل مختلف از امتيازاتى كه خدا بر بعضى از انسانها به بركت كوشش و تلاششان عنايت فرموده است، ناراحتند و از اينرو تلاش می كنند تا آنها را به زمين بزنند. زمامدار بايستى از اينگونه افراد دورى كند؛
7. زمامدار اسلامى در عمل به عهدى كه خدا از او گرفته است، موفق نمی شود، مگر با يارى خواستن از خدا و آماده كردن نفس براى احترام به حق؛
8. زمامدار هرگز نبايد از عفوى كه نسبت به كسى روا داشته است، پشيمان، و از كيفرى كه به كسى داده است، شادمان گردد؛
9. زمامدار بايد تعدادى از بهترين اوقات شبانه روزى خود را براى ارتباط با خدا اختصاص دهد و براى رسيدن به مقام والاى اخلاص، واجبات و ديگر تكاليف الهى را بدون كمترين نقص انجام دهد؛
10. زمامدار نسبت به وعده هايى كه می دهد، بايستى وفادار باشد و تخلف نكند؛
1. توصيه به تقواى الهى و تقديم اطاعت خداوند بر همه چيز و پيروى از فرايض و سنت هايى كه خداوند به آن امر فرموده است؛
2. زمامدار اسلامى بايد نسبت به مردم محبت و لطف بورزد و مثل درندگان خونخوار نباشد كه خوردن اموال مردم را غنيمت شمارد؛
3. برخوردار ساختن مردم از عفو و اغماض در مواردى كه امكان دارد؛ زيرا كه مردم در معرض خطا و اشتباه قرار می گيرند و حاكم بايد عفو و گذشت داشته باشد؛
4. حاكم اسلامى بايد از درون مردم، كينه و عقده را باز كند و نسبت به مردم حسن ظن داشته باشد؛ چرا كه حسن ظن به مردم مشقت طولانى را برطرف می سازد؛
5. زمامدار اسلامى نبايد عيبجو باشد؛ بلكه بايد افراد عيبجو را نيز از خود دور كند. حضرت می فرمايد: «دورترين و مبغوضترين رعيت در نزد حاكم، بايد عيب جوترين آنها از مردم باشد؛ زيرا كه اگر مردم عيوبى دارند، حاكم بايد عيوب آنها را بپوشاند»؛
6. زمامدار نبايد سخن چين را تصديق كند؛ هر چند كه خود را در مقام خيرخواهى جلوه دهد.
در اين دنيا انسان نماهايى هستند كه به علل مختلف از امتيازاتى كه خدا بر بعضى از انسانها به بركت كوشش و تلاششان عنايت فرموده است، ناراحتند و از اينرو تلاش می كنند تا آنها را به زمين بزنند. زمامدار بايستى از اينگونه افراد دورى كند؛
7. زمامدار اسلامى در عمل به عهدى كه خدا از او گرفته است، موفق نمی شود، مگر با يارى خواستن از خدا و آماده كردن نفس براى احترام به حق؛
8. زمامدار هرگز نبايد از عفوى كه نسبت به كسى روا داشته است، پشيمان، و از كيفرى كه به كسى داده است، شادمان گردد؛
9. زمامدار بايد تعدادى از بهترين اوقات شبانه روزى خود را براى ارتباط با خدا اختصاص دهد و براى رسيدن به مقام والاى اخلاص، واجبات و ديگر تكاليف الهى را بدون كمترين نقص انجام دهد؛
10. زمامدار نسبت به وعده هايى كه می دهد، بايستى وفادار باشد و تخلف نكند؛
بخش دوم: توصيه هاى اجتماعى حضرت به حاكمان اسلامى؛
1. محبوب ترين امور در نزد حاكم اسلامى بايد رساترين آنها در حق و فراگيرى آنها در عدل و جامع ترين آنها براى رضايت مردم جامعه باشد؛
2. مقدم ترين مردم در نزد حاكم اسلامى بايد كسى باشد كه حق را حتى در تلخترين حالات آن، گوياتر از ديگران گوشزد كند؛
3. زمامدار بايستى نسبت به گناهان و امور زشت پشت پرده كه براى وى آشكار نشده است، بى توجهى نشان دهد؛
4. از وظايف اختصاصى زمامدار اين است كه نيازمندى هاى مردم را در همان روز كه به اطلاع او می رسد، مرتفع سازد و كار هر روز را در همان روز انجام دهد؛ چرا كه براى هر روز موقعيتى است؛
5. زمامدار نبايد خود را از مردم دور نگه دارد؛ چرا كه نهان بودن زمامدار از مردم جامعه موجب نوعى دورى و كم اطلاعى از امور است؛
6. زمامدار اسلامى، موظف است از مقدم داشتن و ترجيح خويشاوندان و وابستگان خود بر ديگر مردم جامعه جداً خوددارى نمايد؛
7. زمامدار اسلامى نبايد براى احسانى كه به مردم جامعه می كند، منت بگذارد و كارى را كه به سود جامعه كرده است منظور نمايد؛ چرا كه منت احسان را باطل می كند. احسان زمامدار به مردم جامعه، وظيفه و تكليف الهى است، پس نبايد بر آن منت گذارد؛
1. محبوب ترين امور در نزد حاكم اسلامى بايد رساترين آنها در حق و فراگيرى آنها در عدل و جامع ترين آنها براى رضايت مردم جامعه باشد؛
2. مقدم ترين مردم در نزد حاكم اسلامى بايد كسى باشد كه حق را حتى در تلخترين حالات آن، گوياتر از ديگران گوشزد كند؛
3. زمامدار بايستى نسبت به گناهان و امور زشت پشت پرده كه براى وى آشكار نشده است، بى توجهى نشان دهد؛
4. از وظايف اختصاصى زمامدار اين است كه نيازمندى هاى مردم را در همان روز كه به اطلاع او می رسد، مرتفع سازد و كار هر روز را در همان روز انجام دهد؛ چرا كه براى هر روز موقعيتى است؛
5. زمامدار نبايد خود را از مردم دور نگه دارد؛ چرا كه نهان بودن زمامدار از مردم جامعه موجب نوعى دورى و كم اطلاعى از امور است؛
6. زمامدار اسلامى، موظف است از مقدم داشتن و ترجيح خويشاوندان و وابستگان خود بر ديگر مردم جامعه جداً خوددارى نمايد؛
7. زمامدار اسلامى نبايد براى احسانى كه به مردم جامعه می كند، منت بگذارد و كارى را كه به سود جامعه كرده است منظور نمايد؛ چرا كه منت احسان را باطل می كند. احسان زمامدار به مردم جامعه، وظيفه و تكليف الهى است، پس نبايد بر آن منت گذارد؛
بخش سوم: توصيه هاى سياسى حضرت على(ع) به حاكمان اسلامى
1. زمامدار اسلامى از مشورت با افراد بخيل و ترسو و طمعكار بايستى جداً خوددارى كند؛ چرا كه بخل و ترس و حرص از سوءظن به خدا سرچشمه می گيرد؛
2. هرگز نبايد انسانهاى نيكوكار و بدكار در نزد زمامدار يكسان باشند؛ زيرا كه اين عمل موجب می شود نيكوكار در كار نيك خود بی رغبت، و بدكار در كار بد خود تشويق شود؛
3. هيچ زمامدار اسلامى نبايد سنتهاى معقولى را كه موجب هماهنگى مردم جامعه می باشد و صاحبنظران با صلاحيت جامعه اسلامى نيز به آنها عمل می كنند، بشكند. همچنين زمامدار، هرگز نبايد سنتى را كه سنتهاى خوب مردم را از بين می برد، مقرر سازد؛
4. از جمله وظايفى دايمى زمامدار اسلامى نظارت كامل بر عملكرد ارگانهاى مختلف و كارگزاران است؛ مانند نظارت بر عملكرد قوه قضاييه و قوه مجريه كه شامل همه قواى اجرايى، نظامى و انتظامى كشور است؛
5. زمامدار موظف است استيضاح از خود را قانونى بداند و به پاسخگويى در مقابل خطاى خود حاضر شود. زمامدار اسلامى بايد هر گونه اتهام به ظلم را كه از طرف مردم به او داده می شود؛ برطرف سازد. اگر مردم جامعه درباره زمامدار گمان ظلم و تعدى نمودند، عذر خود را درباره موضوع يا رفتارى كه موجب بدگمانى مردم شده است، آشكار كند و گمانهاى ناشايسته مردم را از خود منتفى كند؛
6. زمامدار نبايد در امور، شتابزده يا سست عمل نمايد؛ حضرت می فرمايد: «از شتابزدگى در امور پيش از آن كه موقعش رسيده باشد، بپرهيز! و از سستى و كاهلى در انجام امرى كه موقعش رسيده است، دورى كن!»؛
7. زمامدار نبايد موقعى كه ابهام و تاريكى در امرى وجود داشته باشد، به جاى كشف حقيقت و پذيرش آن، به لجاجت بپردازد؛ چرا كه پديده لجاجت بدون هيچ گونه ترديدى از عوارض بيمارى مهلك خودخواهى است. از اين روى زمامدار بايد از لجاجت در پذيرش حقايق دورى جويد و هر زمانى كه حقيقت آشكار شد، در پذيرش و اقدام مطابق آن، سستى نكند؛
8. زمامدار نبايد در امورى كه مردم همه در آن مساوی اند، خود را بر ديگران مقدم بدارد. حضرت می فرمايد: «اى مالك! گمان مبر كه براى تو در نزد خداوند امتيازى است كه با آن می توانى خود را در حق حيات، حق كرامت، حق آزادى و ديگر حقوق، برتر از ديگران تلقى كنى و حقوق مردم را در امور معاش و حيثيت و شرف انسانى پايمال كنى؛ بلكه امتياز تو در نزد خداوند ناشى از وظايفى است كه بايد براى مردم انجام دهى»؛
9. زمامدار هرگز نبايد در امورى كه مسووليتش بر عهده اوست و چشمان مردم آنها را می بيند، خود را به غفلت و نفهمى بزند؛ شخصيت هر شخص، در گرو انجام وظيفه اى است كه بر عهده گرفته است.
از اين روى زمامدار و هر مقام مسوول ديگر نبايد با نفهمى و غفلت نمايى از وظايف خود طفره رود؛ چرا كه طفره رفتن از وظايف علاوه بر اين كه شديدترين اهانت و تحقير نسبت به شخصيت خويش و زير پاگذاشتن كرامت آن است، براى ديگران نيز قابل تاويل و تفسير نيست؛
1. زمامدار اسلامى از مشورت با افراد بخيل و ترسو و طمعكار بايستى جداً خوددارى كند؛ چرا كه بخل و ترس و حرص از سوءظن به خدا سرچشمه می گيرد؛
2. هرگز نبايد انسانهاى نيكوكار و بدكار در نزد زمامدار يكسان باشند؛ زيرا كه اين عمل موجب می شود نيكوكار در كار نيك خود بی رغبت، و بدكار در كار بد خود تشويق شود؛
3. هيچ زمامدار اسلامى نبايد سنتهاى معقولى را كه موجب هماهنگى مردم جامعه می باشد و صاحبنظران با صلاحيت جامعه اسلامى نيز به آنها عمل می كنند، بشكند. همچنين زمامدار، هرگز نبايد سنتى را كه سنتهاى خوب مردم را از بين می برد، مقرر سازد؛
4. از جمله وظايفى دايمى زمامدار اسلامى نظارت كامل بر عملكرد ارگانهاى مختلف و كارگزاران است؛ مانند نظارت بر عملكرد قوه قضاييه و قوه مجريه كه شامل همه قواى اجرايى، نظامى و انتظامى كشور است؛
5. زمامدار موظف است استيضاح از خود را قانونى بداند و به پاسخگويى در مقابل خطاى خود حاضر شود. زمامدار اسلامى بايد هر گونه اتهام به ظلم را كه از طرف مردم به او داده می شود؛ برطرف سازد. اگر مردم جامعه درباره زمامدار گمان ظلم و تعدى نمودند، عذر خود را درباره موضوع يا رفتارى كه موجب بدگمانى مردم شده است، آشكار كند و گمانهاى ناشايسته مردم را از خود منتفى كند؛
6. زمامدار نبايد در امور، شتابزده يا سست عمل نمايد؛ حضرت می فرمايد: «از شتابزدگى در امور پيش از آن كه موقعش رسيده باشد، بپرهيز! و از سستى و كاهلى در انجام امرى كه موقعش رسيده است، دورى كن!»؛
7. زمامدار نبايد موقعى كه ابهام و تاريكى در امرى وجود داشته باشد، به جاى كشف حقيقت و پذيرش آن، به لجاجت بپردازد؛ چرا كه پديده لجاجت بدون هيچ گونه ترديدى از عوارض بيمارى مهلك خودخواهى است. از اين روى زمامدار بايد از لجاجت در پذيرش حقايق دورى جويد و هر زمانى كه حقيقت آشكار شد، در پذيرش و اقدام مطابق آن، سستى نكند؛
8. زمامدار نبايد در امورى كه مردم همه در آن مساوی اند، خود را بر ديگران مقدم بدارد. حضرت می فرمايد: «اى مالك! گمان مبر كه براى تو در نزد خداوند امتيازى است كه با آن می توانى خود را در حق حيات، حق كرامت، حق آزادى و ديگر حقوق، برتر از ديگران تلقى كنى و حقوق مردم را در امور معاش و حيثيت و شرف انسانى پايمال كنى؛ بلكه امتياز تو در نزد خداوند ناشى از وظايفى است كه بايد براى مردم انجام دهى»؛
9. زمامدار هرگز نبايد در امورى كه مسووليتش بر عهده اوست و چشمان مردم آنها را می بيند، خود را به غفلت و نفهمى بزند؛ شخصيت هر شخص، در گرو انجام وظيفه اى است كه بر عهده گرفته است.
از اين روى زمامدار و هر مقام مسوول ديگر نبايد با نفهمى و غفلت نمايى از وظايف خود طفره رود؛ چرا كه طفره رفتن از وظايف علاوه بر اين كه شديدترين اهانت و تحقير نسبت به شخصيت خويش و زير پاگذاشتن كرامت آن است، براى ديگران نيز قابل تاويل و تفسير نيست؛
اين بود خلاصه توصيه هاى مهم حضرت على(ع) به مالك اشتر كه چندی قبل به عنوان منشور حقوق بشر در سازمان ملل ثبت گردید. لذا می توان همین مطلب را نامه ای خطاب به دولتمردان افغانستان دانست که اگر قصد عاقبت بخیری در دنیا و آخرت را دارند، بهترین دستور العمل است.
هیچ نظری موجود نیست: