Header Ads

از حاکمیت امریکا تا قبیله گری ارگ

غنی از یکسو، حکمتیار را وزنه سیاسی و نظامی ارگ برای به حاشیه راندن مخالفان می داند از جانب دیگر برای دفع خطرات احتمالی وجود جنگسالاری چون وی خواهان افزایش نیرو از ترامپ است طرح افزایش تعداد نظامیان امریکایی در افغانستان تاکنون از سوی رییس جمهور این کشور تایید نشده است، هرچند وی با رییس جمهور غنی در خصوص احتمال اعزام سربازان بیشتر به افغانستان گفتگو کرده بود.

حکومت وحدت ملی با گذشت سه سال تبدیل به دولتی منفور شده است به حدی که برخی مناطق، حکوت طالبان را بر این دولت ترجیح می دهند و یکی از دلایل مهم آن، امتیازهای بی حساب و کتاب ارگ به زورمندان محلی و اختیار به ملیشه های حکومتی است که بر مردم حاکمیتی خشن تر از گروه های تروریستی را روا می کنند.

در این میان طرح صلحی که رییس جمهور از آن به افتخار یاد می کند گلبدین حکمتیاری است که از بدو ورود به کشور با سخنان قوم گرایانه و افراط گری خود سبب عمیق تر شدن شکاف اختلاف های درون حکومتی شد، در حالی که غنی از وی به عنوان وزنه ای سیاسی و نظامی برای به حاشیه کشاندن مخالفان سود می برد از جانب دیگر برای رفع خطرات احتمالی وجود چنین شخصی در کنار خود، خواهان افزایش نظامیان خارجی است.

طالبان اگر در گذشته تروریستانی برای امریکا و غرب با هدف نابودی کامل بود طی سال های گذشته و تغییر در مناسبات جهانی و منطقه ای تبدیل به طرف گفتگو برای آنان شده است در حالی که از ابتدای به قدرت رسیدن کرزی هیچ انگیزه ای در حاکمیت جدید برای مبارزه با این گروه تروریستی نبوده و نیست.

رهبران پشتون اگرچه در اختلاف به سر می برند اما همواره در یک هدف همراه و پشتیبان یکدیگر هستند و آن: حفظ حاکمیت در این قوم و دورنگاه داشتن تمامی قدرت های دیگر اقوام از قدرت می باشد و برهمین مبنا خطر عبدالله، دوستم، عطا محمد نور، محقق و یا هر غیرخودی را بسیار بزرگتر از طالبان می دانند.

با چنین حکومت قبیله گرایی که در حمایت مستقیم امریکا به سر می برد نه اراده ای برای مقابله با طالبان وجود داد و نه این گروه تروریستی را دشمن خطاب می کنند و حال در روزگاری که نیمی از کشور خارج از حاکمیت دولت و ناامنی تمام ولایت ها را در برگرفته، چه رویکردی مد نظر امریکا برای حفظ حکومت دست نشانده خود در افغانستان است؟

طرح مصالحه و گفتگو با طالبان از دولت اوباما برای حل معضل افغانستان مطرح بود اما با روی کار آمدن دونالد ترامپ و ابهام موضع وی در رابطه با کشور، احتمال افزایش نیروهای امریکایی در افغانستان بسیار پررنگ تر از کاهش آن است.

اگر چه طالبان خود را در یک قدمی پیروزی می بینند و با تکیه بر حمایت های بی دریغ پاکستان و عربستان بر نیمی از افغانستان سلطه دارند با ضعیف و نامشروع خواندن حکومت وحدت ملی هیچ تمایلی برای گفتگو با این دولت ندارد.

این در حالی است که امریکا در صورت خروج از کشور به یک بازنده بزرگ در مقابل دشمن دیرینه خود یعنی روسیه بدل می شود که هیچ گاه خواهان آن نیست و از سوی دیگر استفاده از ابزارهای تروریستی در منطقه بسیار پرمنفعت تر از مبارزه جدی با آن می باشد.

و از جانب دیگر، پشتون را تنها قوم مورد اعتماد خود برای حاکمیت بر افغانستانی می داند که به دست تک روی و قبیله گری های همین قومیت در ناامنی فرو رفته است، طی چهل سال گذشته و ورود قدرت های بزرگ از دل دیگر اقوام در مناسبات سیاسی افغانستان دیگر نه یک قوم می تواند بر کل کشور حکومت کند و نه این رهبران حاضر به مشارکت در قدرت هستند.

افغانستان در درگیری داخلی به دوران هرج و مرج گذشته بازگشته و کشورهای منطقه منتظر سود بردن از این جنگ ویران کننده به نفع خود هستند و حامیان تروریستان در پی به قدرت رساندن افراط گرایان و حال می ماند سیاست جدید دونالد ترامپی برای این سرزمین!

هرچند اذعان به اینکه نبض افغانستان به دست امریکاست، خوشایند نیست اما حقیقت ای می باشد غیرقابل انکار و تا زمانی که دولتمردان قبیله گرا به مانند کرزی و غنی بر قدرت تکیه بزنند وضعیت اختلاف و نفرت قومیتی بر افغانستان حاکم خواهد بود.

اگر طی 16 سال هیچ نبرد جدی در برابر تروریستان در افغانستان رخ نداد و به سرانجام تلخ ورود جنگسالار منفوری چون حکمتیار به ساختار حکومت رسید، شاید فردا نیز از همین مجرا و با امتیازهای بس بزرگتر، طالبان به توافق صلح برسند.

صلحی که نه آن صلح خواست مردم است بلکه صلحی است بر مبنای قوم گرایی ارگ و سیاست دوگانه واشنگتن بر افغانستان.

هیچ نظری موجود نیست:

با پشتیبانی Blogger.