شعرزیبا وطن پرستی بیاد زادگاه عزیزم طاقچین تمکی
داند خدا که بعد خدا می پرستمت
هان ای وطن! مپرس چرا می پرستمت
در نیمه شب که باز کند آسمان درش
با صدهزار دست دعا می پرستمت
چون پرشکسته مرغ که از آشیان جداست
اینک ز آشیانه جدا می پرستمت
چون بوی گل به یاد تواَم می برد به باغ
با لرزش نسیم صبا می پرستمت
بُعد مکان اثر نکند در دیار عشق
ای دور از نظر،به کجا می پرستمت
در تنگنای زندگی و خوابگاه قبر
در عالم فنا و بقا می پرستمت
هم با صریر خامه و هم با زبان دل
هم آشکار هم به خفا می پرستمت
هیچ نظری موجود نیست: